loading...

The ice flower

توانایی نواختن هیچ موسیقی ندارم بلد نیستم که داشته باشم تنها چیزی که دارم شعر و آهنگ‌هایی ست که از وقتی یادم میاد مینویسم و بدون هیچ موسیقی پس زمینه‌‌‌ای ، خودم...

بازدید : 1
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1404 زمان : 10:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

The ice flower

توانایی نواختن هیچ موسیقی ندارم

بلد نیستم که داشته باشم

تنها چیزی که دارم شعر و آهنگ‌هایی ست که از وقتی یادم میاد مینویسم و بدون هیچ موسیقی پس زمینه‌‌‌ای ، خودم بهش ریتم میدم...

واقعا از کی شروع کردم ؟ یکی دو سال پیش؟ نه تقریباً شش سال پیش...

وقتی برای گوش نکردن به درس ، سر کلاس قرآن ، دفترمو باز میکردم و برعکس چند سال قبلش که کاری جز سرهم کردن داستان‌های کودکانه و فرستادن به مسابقات و مقام آوردن ، کاری نداشتم ؛ اینبار خودکار بدست شعر نوشتم ...

خودم را دختری تصور کردم در گیر و دار و پیچ و خم زندگی و نوشتم ، نوشتم از عشقی که آن موقع حتی نمیدانستم چه شکلی نوشته میشد...

عشقی که در کار نبود...فقط محیا بود ، محیای خیال پرداز که از زندگی یه رومنس میخواست...هنوز هم میخواد!؟

دفتر را سر دادم به سمت باران...اون هم مثل من بود ، دیوونه رومانتیک‌هایی که وجود ندارن!

چند خطی اضافه کرد و قرار شد بعداً که کلاس گیتار رفت ، برای شعرمون ریتم بسازیم و بخوانیمش!

همش 12 سالمون بود!

چند وقتی هست که دوباره اون دفتر رو برداشتم و مینویسم ، شعر مینویسم ، فارسی ، انگلیسی...

فارسی‌هارو که به باد فراموشی میسپارم ولی انگلیسی‌هارو میسپارم دست AI تا برام آهنگ درست کنه...

آهنگی که گه گاه بخاطرش باعث هنگ کردن AI بیچاره میشم فقط چون ریتمش رو دوست ندارم و مجدداً ازش میخوام تا درستش کنه...

من هنوزم نواختن بلد نیستم و چیزی جز خودکارم برای نواختن ندارم! و این اعتماد به نفسی و تعصبی که نسبت به قلمم دارم ناشی از اون مقام‌های کشوریه که به هیچ دردم نخورد و هیچ نقطه مشترکی با معادلات ریاضی نداره...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 18
  • بازدید کننده امروز : 19
  • باردید دیروز : 23
  • بازدید کننده دیروز : 24
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 83
  • بازدید ماه : 80
  • بازدید سال : 529
  • بازدید کلی : 570
  • کدهای اختصاصی